به اين معنا كه فلان مدير اختلاس كرده و پول اين سرزمين را از كشور خارج ميكند. بعد اعلام ميشود دوتابعيتي هم بوده، سالها در ايران مدير بوده، اصطلاحا بار خودش را بسته و از كشورش گريخته است. اينكه فردي به منابع مالي دست پيدا كند و بگويد من از فرصت استفاده كنم و از ايران بروم و مثلا در كانادا ملك بخرم معنياش اين است كه او سرزميني را كه در آن متولد شده، امكان رشد يافته و همهچيزش را مديون آن است دوست ندارد.
برخي از مسئولاني كه فرزندانشان براي ادامه تحصيل به كشورهاي ديگر ميروند وخودشان هم براي درمان به خارج از كشور سفر ميكنند به نظرم عرق و علاقهاي به ايران ندارند. مسئولي كه چنين شرايطي دارد، طبيعي است كه كاري براي اين كشور و مردمش انجام ندهد. چنين مديري سرزمين موعودش نه ايران كه كشور و كشورهاي ديگر است. يكي سرزمين موعودش كاناداست و ديگري انگلستان و... اگر قائل به اين باشيم كه اقليتي از مديران و مسئولان چنين شرايطي دارند، باز هم نميتوانيم اين اتفاق را فاجعهبار ندانيم. براي حل مشكلات مردم و آبادكردن اين سرزمين، حتما بايد روحيه وطنپرستي را گسترش داد. بدون عشق به ايران نميتوان انتظار برداشتهشدن گامهاي جدي و موثر براي اين آب و خاك را داشت.
- نويسنده و كارگردان سينما
نظر شما